جدول جو
جدول جو

معنی تاب داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تاب داشتن
طاقت داشتن تحمل داشتن، در رنج بودن درد داشتن، یا تاب داشتن چشم کسی. کمی حول (کجی) در چشم او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تاب داشتن
پیچیدگی داشتن، دارای پیچ و خم بودن
طاقت داشتن، بردباری داشتن
تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تاب داشتن
((تَ))
طاقت داشتن، تحمل داشتن، در رنج بودن، درد داشتن
تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابداشتن
تصویر تابداشتن
طاقت داشتن، تحمل داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب داشتن
تصویر تب داشتن
تب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابا داشتن
تصویر ابا داشتن
سر پیچی کردن روی تافتن تن ابا کردن امتناع ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترس داشتن، پروا داشتن، بیمناک بودن، ترسیدن بیم داشتن ترس داشتن پروا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عار داشتن
تصویر عار داشتن
ننگ داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
رعایت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای داشتن
تصویر پای داشتن
پایداری کردن، ثبات ورزیدن، استقامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز داشتن
تصویر باز داشتن
منع کردن جلو گیری کردن، توقیف کردن حبس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
میوه داشتن ثمر داشتن (درخت)، آبستن بودن حامله بودن، درد و رنج داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رام داشتن
تصویر رام داشتن
ساکت کردن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال داشتن
تصویر سال داشتن
پیر بودن معمر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حال داشتن
تصویر حال داشتن
ذوق داشتن، حوصله داشتن، حالت وجد و جذبه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجب داشتن
تصویر حجب داشتن
حیا داشتن شرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدب داشتن
تصویر تحدب داشتن
برآمده بودن برجسته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تری داشتن
تصویر تری داشتن
رطوبتی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعال داشتن
تصویر تعال داشتن
با همدیگر برابر بودنبایکدیگر همتابودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضاد داشتن
تصویر تضاد داشتن
تضاد داشتن باهمضد یکدیگر بودن مخالف هم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعصب داشتن
تصویر تعصب داشتن
جانبداری کردن حمایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقرب داشتن
تصویر تقرب داشتن
نزدیکی داشتن نزدیک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
کج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نو کردن جدید کردن اجرا کردن، از نو بکاربردناحیا کردن، از نو بکار بردن، خوش داشتن، خوشروی بودن خندان بودن شادمان بودن (چهره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباه داشتن
تصویر تباه داشتن
باطل داشتن، ضایع فاسد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبه داشتن
تصویر تبه داشتن
باطل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عار داشتن
تصویر عار داشتن
ننگ داشتن، شرم داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باک داشتن
تصویر باک داشتن
ترس داشتن، اندیشه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
پیچ و خم پیدا کردن، پیچیدن، کج شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار داشتن
تصویر کار داشتن
دارای شغل و کار بودن، مشغول کار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاد داشتن
تصویر یاد داشتن
به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواب داشتن
تصویر صواب داشتن
درست دانستن صحیح انگاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عار داشتن
تصویر عار داشتن
ننگ داشتن از عار آمدن
فرهنگ لغت هوشیار